قدم قدم فاصلتو ازم بگیر
اشاره کن فقط بهم بگو بمیر
اشاره کن به ثانیه
به لحظه ی اومدنت
به عطر خوب بودنت
بوی تنت بوی تنت
----
من از تاریکی شبهای فردا سوز میترسم
از این تنهایی تکراری هر روز میترسم
من از شب سایه های پشت هر دیوار میترسم
از این تخریب و فرسایش از این آوار میترسم
بدون تو نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
بدون من همه دستام یه زخم کهنه و پیرن
نمیتونم نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
نمیمونم میدونم از این تکرار دلگیرم
-----
بدون برق چشمات از شب و فانوس میترسم
از اینکه کم شی از خوابم از این کابوس میترسم
سلام...وب خوبی دارین...
خوشحال میشم بهم سربزنین...
موفق باشین.
حس خوبی نیست...
بال دستهای کسی بودن...
وازچشمش افتادن...